جمله درباره اشک

عشقی که با اشک چشم شست و شو شود همیشه پاک و تمیز خواهد ماند...

من نمی‌دانم چطور اشک و موسیقی را از هم تشخیص دهم!

ما انسان هایی هستیم که اشک هایمان را پنهان می‌کنیم، ما حتی خنده هایمان را هم پنهان می‌کنیم، ما آن اسب های مسابقه هستیم که پس از شکست باز هم از دوید...

اشک هایم چنان آماده‌ی سر ریز کردن است که می‌ترسم ساختگی بودن هییٔت مبدلم را آشکار سازد...

هنگامی که غمگین بودید، دوباره به قلب خود نگاه کنید و خواهید دید که در حقیقت برای آنچه برای شما خوشایند بوده است
گریه می‌کنید...

گمان می‌برم که اگر خداوند صد هزار گونه خنده می‌آفرید اما رسم اشک ریختن را نمی‌آموخت قلب حتی تاب ده روز تپیدن را هم نمی‌آورد!

مثل گذشته ها مهربان باشید، این عبارت را که می‌گفت کوشید که لبخند بزند اما چشمانش پر از اشک بود...

ای سیل اشک من، ز چه بنیاد می‌کنی؟
ای درد عشق او، ز چه بیداد می‌کنی؟

هر آن چه در قلب می گذرد را نمی‌توان گفت برای همین خدا آه، اشک، خواب طولانی، لبخند سرد و لرزش دستان را خلق کرد...

حکایت کن از بمب هایی که من خواب بودم و افتاد
حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم و تر شد
بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند
در آن گیر و داری که...

ابرهای همه عالم، شب و روز در دلم می‌گریند...

چرا برای درد یک نفر اشک می‌ریزی؟
اشک هایت را نگه دار برای وقت ماتم خودت، وقتی تنها شدی، وقتی تنهایی خواست دلت را بشکند و کسی را نداشتی...

لعنت به چشم ها که نوشداروی اشک را در لحظه از دل دریغ می‌کنند...

درد هایی در این دنیا هست به آن عظمت که دیگر در برابر آن ها از اشک کاری ساخته نیست!

روزی ،‌ جایی ، دقیقه ای خودت را باز خواهی یافت و آن وقت یا لبخند خواهی زد یا اشک خواهی ریخت...

زندگی نمایشی است که هیچ تمرینی برای آن وجود ندارد
پس آواز بخوان ، اشک بریز ، بخند و با تمام وجود زندگی کن قبل از آن که پرده ها فرود آیند و نمایش ت...