جمله درباره تنهایی

چه چیزی در جهان از قطار ایستاده در باران غم‌انگیز تر است...

تنهایی آدم‌ها بزرگ است، خیلی بزرگ، شایدم به وسعت یک دریا‌ست، اما برای پر کردنش یک لیوان محبت کافی‌ست!

افسوس که تمام روابط انسانی نیاز به نوعی نقاب دارند و تنهایی آخرین گریزگاه انسان‌ها صادق است!

انسان نمی‌تواند به‌ تنهایی و برای خود زندگی کند، این مرگ است نه زندگی!

چقدر زندگی، چقدر آدم در ذهن ذخیره شده است، آنقدر زیاد که نمی‌دانم چه کار‌شان کنم و نمی‌دانم به چه دردی می‌خورند!

چه دنیای عجیبی است، من اصلا کاری به کار هیچکس ندارم و همین بی آزار بودن من، با خودم بودن من باعث می‌شود که همه درباره‌ام کنجکاو بشوند...

فرق بزرگی‌ست میان کسی که تنها مانده و کسی که تنهایی را انتخاب کرده است!

غروب که می‌شود همچین دلم تنگ می‌شود که انگار یک خروار آهن می‌آورند و روی قلبم انبار می‌کنند...

تو تنهایم می‌داری، تنها تو می‌توانی به هر چیزم تبدیل کنی!

وقتی کسی را ندارید صبح از خواب بیدار‌تان کند، وقتی کسی را ندارید شب منتظر‌تان بماند و این که هر کاری دل‌تان خواست انجام دهید، اسم این وضعیت را چه م...

اتاقش تاریک است و جانش خالی و دلش افسرده، دنیای خیال در اطرافش بی صدا فرو ریخته و نا‌پدیده شده‌ است و اثری از آن باقی نیست...

همه، همه چیز را درباره همه خواهند دانست، کسی دیگر نمی‌خواهد کسی را ببیند و همه یک منزوی خواهند شد، مثل من...

می‌خواهم از خود بگریزم بروم خیلی دور، مثلا بروم در سیبری، در خانه های چوبین زیر درخت‌های کاج، آسمان خاکستری، برف، برف انبوه، بروم زندگانی خودم را ا...

من آدم گوشه گیری هستم، از مردم می‌گریزم، دوست دارم مدتی در همان گوشه‌ای که نشستم باقی بمانم، نمی‌دانم اما آدم در جایی که به آن عادت دارد خود را خیل...

از تنهایی‌ام راضی بودم، حس خوبی دارد که تنها بشینی و سیگار بکشی، من همیشه همنشین خوبی برای خودم بوده‌ام!

در نهایت تنها یک چیز ضروری است، تنهایی، تنهایی درونی وسیع، این که درون خودت قدم بزنی و تا ساعت ها به کسی بر نخوری، این چیزی است که باید به آن دست پ...