لئو تولستوی / نویسنده
نمیدانستم چه میخواهم، از زندگی میترسیدم، میکوشیدم از آن کناره بگیرم و در همان حال هنوز امیدی هم به آن داشتم...
متن درباره ترس یا جمله درباره ترس عنوان آرشیو جامعی است از بهترین نقل قول ها ، اشعار کوتاه ، متن ها ، سخنان و جملات با عنوان و مضمون ترس.
نمیدانستم چه میخواهم، از زندگی میترسیدم، میکوشیدم از آن کناره بگیرم و در همان حال هنوز امیدی هم به آن داشتم...
آن که پرنده نیست، نباید بر پرتگاه لانه بسازد...
خرافاتی که آن ها به شما آموختهاند برای آن نیست که شما را از خدا بترسانند بلکه برای آن است که شما از خود آن ها بترسید!
من از روزی میترسم که فناوری بر انسانیت ما پیشی بگیرد، آن روز جهان پر خواهد شد از نسل انسان های احمق...
من همیشه مجذوب کسی هستم که از تاثیر حرف هایش بر قلب دیگران میترسد...
در یک لحظه احساس کردم تمام هراس من از تنهایی است، از تنها مردن نمیترسیدم، از این که تنها زنده بمانم میترسیدم...
فقط میترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم...
اگر به این میاندیشی که دیگران چگونه به تو میاندیشند، یا از دیگران میترسی یا به خودت باور نداری.
روح تو زودتر از جسمت خواهد مرد، دیگر از چیزی نترس...
روزگار عجیبی شده است حتی وقتی میخندیم منظورمان چیز دیگریست، وقتی همه چیز خوب است میترسیم، ما به لنگیدن یک جای کار عادت کردهایم...
پروای چه داری، مرا در شب بازوانت سفر ده...
چنان تنهایی وحشتناکی احساس میکردم که خیال خودکشی به سرم زد، تنها چیزی که جلویم را گرفت این بود که من در مرگ تنها تر از زندگی خواهم بود.
لذت ترساندن ژرف و پایدار است، به همین دلیل مترسک از ایستادن در دشت خلوت هیچ گاه خسته نمیشود!
هولناک ترین چیز این است که آدم تمام و کمال خودش را قبول داشته باشد.
خرافاتی که آن ها به شما آموختهاند برای آن نیست که شما را از خدا بترسانند، بلکه برای آن است که شما از خود آن ها بترسید!
از مرگ خودت نترس، هرگز آن را نخواهی دید
از مرگ شرفت بترس، هر روز آن را خواهی دید.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…