هوشنگ ابتهاج / شاعر
به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم
که راه دورتر از عمر آرزومند است...
به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم
که راه دورتر از عمر آرزومند است...
درصد کمی از انسان ها نود سال عمر میکنند، مابقی یک سال را نود بار تکرار میکنند.
مثل امواج که به سوی ماسه های ساحل شتابانند ، لحظات ماست که برای رسیدن به پایان بیقرارند.
افسوس كه نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
و آن مرغ طرب كه نام او بود شباب
فرياد ندانم كی آمد و كی شد.
گرچه غم و رنج من درازی دارد
عیش و طرب تو سرفرازی دارد
بر هر دو مکن تکیه که دوران فلک
در پرده هزار گونه بازی دارد...
چون عهده نمیشود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…