جورج اورول / نویسنده
وقتی تنهایی و یا خسته هستی، بهترین کار ادامه دادن زندگی با یک کتاب است.
وقتی تنهایی و یا خسته هستی، بهترین کار ادامه دادن زندگی با یک کتاب است.
هرگز نمیتوان کتاب های مزخرف را خواند و به مطالعهی کتاب های عالی نیز پرداخت، کتاب های بد سم روحاند و ذهن را نابود میکنند شرط مطالعهی کتاب خوب، ...
غیر از کتاب خواندن دیگر هیچ پناهی نداشتم، چیز دیگری نبود که احترامم را به محیط اطراف برانگیزد و حتی اندکی توجهم را جلب کند.
در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، وجود ندارد!
خوشبختانه در میان آب های طغیانی این زندگی ، چند جزیره کوچک هست که بتوان به آن پناه برد : کتاب های زیبا ، شاعران ، موسیقی و...
در ذهن او هیچ چیز در زندگی لذت بخش تر از لحظه های تنهایی ، تماشای زیبایی های طبیعت و گهگاه خواندن چند کتاب نبود!
کتاب و کتابخانه برای بسیاری از مردم حکم دارو را دارد.
تجملات هیچ وقت جاذبه ای برایم نداشت ، من چیزهای ساده را دوست دارم
کتاب ها را ، تنهایی را یا بودن با کسی که تو را میفهمد...
من هیچ اندوهی را نمیشناسم که یک ساعت مطالعه آن را تسکین ندهد.
خواندن کتاب های خوب ، گفت و گو با انسان های شرافتمند گذشته است.
انديشه شاعرانه تنها خواب و خيال نيست ، بلكه نتيجه مطالعه ، تجربه ، حافظه و شناخت جهان است.
همه چیزهای با ارزش دنیا با کتاب خواندن نصیب آدم نمیشوند ، دنیا را باید تجربه کرد.
زمانی در زندگی شما فرا میرسد که باید از خواندن کتاب های دیگران دست بردارید و کتاب خود را بنویسید.
میزان اهمیت ما به شکم و مغزمان ، از مقایسه تعداد کتابسراها و کبابسراهای شهرمان مشخص میشود.
وقتی انسان بتواند از طبیعت لذت ببرد و کتاب بخواند ، هیچ چیز به اندازه تنهایی لذت بخش نخواهد شد.
کسی که بسیار میخواند و میداند اما به هر دلیل وارد مبارزه برای آزادی نمیشود
مانند فروشگاهی بزرگ است که روی در ورودی آن نوشته باشند : تعطیل است.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…