محمود درویش / شاعر
چه اشکالی دارد اگر بحث را ببازم و خندهاش را به دست آورم؟
چه اشکالی دارد اگر بحث را ببازم و خندهاش را به دست آورم؟
وقتی تو را دیدم عاشقت شدم و تو لبخند زدی، چون این را میدانستی...
بحثی را که نه خود قانع میشوی و نه میتوانی شخص مقابل را قانع کنی با یک لبخند تمام کن.
ما انسان هایی هستیم که اشک هایمان را پنهان میکنیم، ما حتی خنده هایمان را هم پنهان میکنیم، ما آن اسب های مسابقه هستیم که پس از شکست باز هم از دوید...
شاید اشتباه میکنم، اما به نظرم آدم ها را میتوان از روی لبخندشان شناخت و اگر در اولین برخورد از لبخند یک شخص کاملا غریبه خوشتان بیاید با قاطعیت خ...
در زمان ما خنده ارزان نیست، خنده از ته دل
تا بخواهی پوزخند، زهرخند و ریشخند اما یک خندهی پاک...
کاش میجستی، قایمش میکردی و به دیوار اتاقت می...
گمان میبرم که اگر خداوند صد هزار گونه خنده میآفرید اما رسم اشک ریختن را نمیآموخت قلب حتی تاب ده روز تپیدن را هم نمیآورد!
نخندید، گریه نکنید، لعن نکنید، بلکه بفهمید...
افرادی که توانایی لبخند زدن و خندیدن دارند، موجوداتی برتر هستند.
اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست، سرت را بالا بگیر و لبخند بزن، فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست!
بزرگ ترین حماقت انسان در زندگی لبخند زدن به کسی است که ارزش نگاه کردن هم ندارد!
مثل گذشته ها مهربان باشید، این عبارت را که میگفت کوشید که لبخند بزند اما چشمانش پر از اشک بود...
کسی که فکر می کرد از او نفرت دارم چون میدید با لبخند به او سلام میکنم پیش خود بزرگواریام را تحسین و شاید هم بی غیرتیام را تحقیر میکرد، اما انگ...
از این حجم گریه که موقع نوشتن نامه تا گلویم بالا میآید دارم خفه میشوم
لبخندت را اما تصور میکنم، لبخندت را...
کوچک ترین لبخند تو، مرا از همهی بدبختی ها نجات میدهد...
چرا من مثل این شکوفه نمیخندم، برای این که باد هایی که میتوانند به من روح بدهند، بهاری که باید مرا بخنداند هنوز خیلی از من دور است...
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…