لئو تولستوی / نویسنده
ما همیشه فکر میکینم ما دوست داشته میشویم چون ما خوب هستیم و نمیدانیم که ما دوست داشته میشویم چون آنان که دوستمان دارند خوب هستند.
ما همیشه فکر میکینم ما دوست داشته میشویم چون ما خوب هستیم و نمیدانیم که ما دوست داشته میشویم چون آنان که دوستمان دارند خوب هستند.
دوست داشته نشدن تنها یک بد اقبالی محسوب میشود، اما دوست نداشتن بدبختی است...
البته که میتوانی کسی را دوست داشته باشی، ولی تا هنگامی که او را خوب نمیشناسی...
دستم را بگیر و آن گونه دوستم داشته باش که انگار نفس توام که اگر در سینهات نباشم خواهی مرد...
اگر باد هم خاکم را ببرد و هیچ شوم، باز هم دوستت دارم...
آن چنان که دوستت دارم، دوستم بدار
من از عهدهی باقی مسائل بر خواهم آمد...
باور کن اگر بمیرم، استخوان هایم، خاکسترم، جسدم، کفنم، تو را دوست خواهند داشت...
تمام آن چیزی که درباره تو در سرم هست، ده ها کتاب میشود
اما تمام چیزی که در دلم هست، فقط دو کلمه است...
چرا شعله های قلب انقدر ممتد است؟
این آتش چرا خاکستر نمیشود؟
به من بگو انسان چرا دوست میدارد؟
دوست داشتن آدم ها را میتوان از توجه آن ها فهمید، وگرنه حرف را که همه میتوانند بزنند.
برای آن که بتوانیم کسی را دوست داشته باشیم به زمان و آگاهی نیاز داریم
برای دوست داشتن ابتدا باید داوری کرد و برای برتری دادن باید نخست سنجید.
جهنم رنج ناتوانی از دوست داشتن است.
تو از من میخواهی عاشق باشم ، من از تو میخواهم دوستم داشته باشی
تو میخواهی مرا در قفس کنی ، من میخواهم با تو پرواز کنم ، این تفاوت عشق و دوست د...
من …
عاشقانه دوستش میداشتم
و او عاقلانه طردم کرد
منطقِ او…
حتی از حماقتِ من
احمقانهتر بود…
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…