فیودور داستایفسکی / نویسنده
شب وقتی خسته و کوفته از کار باز میگشتم گرفتار اندوهی دردناک میشدم، به خودم میگفتم چند هزار روز دیگر مثل امروز در پیش دارم که تمام آن ها مشابه یک...
شب وقتی خسته و کوفته از کار باز میگشتم گرفتار اندوهی دردناک میشدم، به خودم میگفتم چند هزار روز دیگر مثل امروز در پیش دارم که تمام آن ها مشابه یک...
در ظاهر روی پاهایم ایستادهام گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم، اما حقیقت این است که خسته هستم میخواهم فرار کنم میخواهم بروم و ناپدید شوم...
بعضی وقت ها انسان فقط خسته میشود
نه قهر است، نه تنها و نه عاشق...
خاورمیانه را به تقلید چشمان شرقی تو ساخته اند
پر التهاب ، اندوهگین ، خسته و زیبا...
این قابل توجه است که چگونه سال به سال پیش میرویم و همان کارهای قدیمی را انجام میدهیم
خسته و بی حوصله میشویم و میپرسیم ، کی به دنبال ما میآیند؟
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…