فیودور داستایفسکی / نویسنده
اتاقش تاریک است و جانش خالی و دلش افسرده، دنیای خیال در اطرافش بی صدا فرو ریخته و ناپدیده شده است و اثری از آن باقی نیست...
متن درباره افسردگی یا جمله درباره افسردگی عنوان آرشیو جامعی است از بهترین نقل قول ها ، اشعار کوتاه ، متن ها ، سخنان و جملات با عنوان و مضمون افسردگی.
اتاقش تاریک است و جانش خالی و دلش افسرده، دنیای خیال در اطرافش بی صدا فرو ریخته و ناپدیده شده است و اثری از آن باقی نیست...
بزرگ ترین تهدید خطر از دست دادن خود است که به قدری بی سر و صدا رخ میدهد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است!
افسردگی از جنس غم نیست خشم است، خشمی علیه خود، خشمی که به درون چرخیده و حمله میکند!
افسردگی پیامیست برای یک توقف بیرونی به جهت شکل گرفتن یک ملاقات درونی و کشف و شهودی که راهگشای زندگی خواهد شد.
هرگز اینگونه بیرحمانه ساکت نبودهام، خالی چون صدفی آرام بر ساحل، آماده برای خرد شدن زیر پا...
انسان اندوهش را فراموش نمیکند، بلکه خود را وادار میکند آن را تاب بیاورد.
همیشه سخت ترین جای کار این است که تظاهر کنی هیچی نشده!
خوب نیستم، با تلاشی که الان میکنم که به زندگی بچسبم میتوانستم اهرام مصر را بسازم...
به نظر من دیوانه نبود بلکه بی اندازه رنج کشیده بود، دردش همین بود و بس.
درد هایی در این دنیا هست به آن عظمت که دیگر در برابر آن ها از اشک کاری ساخته نیست!
من فقط دلتنگ شب هایی هستم که زود هنگام بی آن که به چیزی فکر کنم به خواب میرفتم.
هنوز نمرده بودم ولی داشتم به سرعت میگندیدم
کی در این وضعیت نبود؟
همه مان مسافر این کشتی سوراخ هستیم و دلمان هم خوش است که زندهایم...
به خاطر میآورم که در تمام این مدت، با وجود صد ها دوستی که مرا احاطه کرده بودند
در تنهایی عجیبی زیست میکردم و این تنهایی را گرامی میداشتم...
نمیدانم زندهای یا مرده و هنوز میتوان روی زمین تو را جست؟
یا غروب آفتاب که به تاریکی نشست آرام و تنها در ذهنم سوگواری کنم...
انگار تمام آن چه دوست داشتهام از من دزدیدهاند
و حتی اگر تمام آن را به من بازگردانند، کافی نخواهد بود...
هیچ چیز راحتم نمیکند نه دریا، نه آفتاب، نه درخت ها، نه آدم ها، نه فیلم ها، نه لباس هایی که تازه خریدهام
نمیدانم چه کار کنم بروم و سرم را به درخت...
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…