فروغ فرخزاد / کد 16136
صدایت را که میشنوم، خورشید در دلم طلوع میکند...
بیشتر آثار او به جنگ (بهخصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
صدایت را که میشنوم، خورشید در دلم طلوع میکند...
درد هایی در این دنیا هست به آن عظمت که دیگر در برابر آن ها از اشک کاری ساخته نیست!
هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آن ها را همان گونه که یک بار اتفاق افتادهاند فقط تنها به خاطر آورد...
هیچ کس در این دنیا چون در بطن موقعیت خاص انسانی دیگر قرار ندارد نمیتواند احساس صحیح و درستی در مورد بدی یا خوبی مسئله داشته باشد.
وقتی میبینی کسی لهجه دارد
به این معنی است که از تو
یک زبان بیشتر میداند...
من به هیچ وجه چیزی را مسخره نمیکنم زیرا این قدرت را دارم که به هر چیزی که نمیتوانم درک کنم ، احترام بگذارم.
هیچ دلم نمیخواهد زن باشم
هی منتظر باش ، منتطر باش و منتظر باش...
درد هایی در این دنیا است به آن عظمت ، که دیگر در برابر آن ها از اشک کاری ساخته نیست.
هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت
باید آن ها را همان گونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط به خاطر آورد!
هنوز هم که هنوز است اظهار ادب در مقابله با یک فرد بی ادب ، مطمئن ترین راه برای تحقیر اوست...
اگر مردگان می توانستند صحبت کنند دیگر جنگی نبود.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…