جمله علیرضا روشن درباره تنهایی :
برق رفته است ، کبريت میکشم و شمع را روشن میکنم
مبل و صندلی هستند ، ميز و ديوار و چيز های ديگر هم
از تو اما فقط يک جای خالی مانده است
جای خالی دستت بر قاشق ، جای خالی پايت در کفش ، جای خالی حضورت در من …
برق رفته است ، کبريت میکشم و شمع را روشن میکنم
مبل و صندلی هستند ، ميز و ديوار و چيز های ديگر هم
از تو اما فقط يک جای خالی مانده است
جای خالی دستت بر قاشق ، جای خالی پايت در کفش ، جای خالی حضورت در من …
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…