جمله نصرت رحمانی درباره احساس :
این روزها
با هركه دوست می شوم احساس می كنم
آنقدر دوست بوده ایم كه دیگر
وقت خیانت است.
———————-
این روزها
اینگونه ام، ببین:
دستم، چه كند پیش می رود، انگار
هر شعر باكره ای را سروده ام
پایم چه خسته می كشدم، گویی
كت بسته از خَم هر راه رفته ام
تا زیر هركجا
حتی شنوده ام
هربار شیون تیر خلاص را
ای دوست
این روزها
با هركه دوست می شوم احساس می كنم
آنقدر دوست بوده ایم كه دیگر
وقت خیانت است
انبوه غم حریم و حرمت خود را
از دست داده است
دیری ست هیچ كار ندارم
مانند یك وزیر
وقتی كه هیچ كار نداری
تو هیچ كاره ای
من هیچ كاره ام: یعنی كه شاعرم
گیرم از این كنایه هیچ نفهمی
این روزها
اینگونه ام:
فرهاد واره ای كه تیشه ی خود را
گم كرده است
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود آغاز انقراض سلسله ی مردان
یاران
وقتی صدای حادثه خوابید
برسنگ گور من بنویسید:
یک جنگجو كه نجنگید
اما…، شكست خورد