جمله محمود حسابی درباره تنهایی :
بازی روزگار را نمیفهمم!
من تو را دوست میدارم… تو دیگری را… دیگری مرا… و همه ما تنهاییم!
بازی روزگار را نمیفهمم!
من تو را دوست میدارم… تو دیگری را… دیگری مرا… و همه ما تنهاییم!
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…