جملات برتراینستاگرام
ژانر و کلیدواژه
اسامی نویسندگان
جملات عاشقانه جملات عاشقانه
جملات سیاسی جملات سیاسی
جملات تاریخی جملات تاریخی
جملات اعتراضی جملات اعتراضی
جملات خانوادگی جملات خانوادگی
جملات آموزنده جملات آموزنده
جملات انگیزشی جملات انگیزشی
جملات زیست محیطی جملات زیست محیطی
جملات اجتماعی جملات اجتماعی
جملات طنز جملات طنز
جملات گردشگری جملات گردشگری
جملات مفهومی جملات مفهومی
جملات عرفانی جملات عرفانی
جملات هنری جملات هنری
جملات علمی جملات علمی
جملات احساسی جملات احساسی
جملات مذهبی جملات مذهبی

جمله راینر ماریا ریلکه درباره تنهایی :

دست ها را بلند می کنم عشق من ، می‌شنوی؟
خش خش می کنند، می‌شنوی؟
کدام حرکت است از انسان های تنها که صدایش را اجسام زیادی نشنوند؟
پلک ها را می‌بندم عشق من ، می‌شنوی؟
این هم صدایی است که تا تو می‌رسد
و حالا پلک باز می کنم، می شنوی؟
پس چرا اینجا نیستی؟
نشانه های کوچک ترین حرکت من
بر جا می‌ماند در این سکوت ابریشمی
و حتی رد کوچکترین تمنا می‌ماند در پرده کشیده بر دور دست ها
در هر دم و بازدمم ستاره ها بلند می‌شوند و سرنگون
و بو ها به آبشخور لب هایم می‌آیند ، در آن ها بازوهای فرشتگان دور را باز می‌شناسم
این همه را فقط فکر می‌کنم : تو را نمی‌بینم.

سخن روز

فرسوده مانده در صف دلگیر روز‌ها، گویی برای مردن نوبت گرفته‌ایم…