جمله جبران خلیل جبران درباره افسوس :
دریغ بر ملتی که در رویای خویش خواهشی را خوار میشمارد ، اما در بیداری تسلیمش میشود
دریغ بر ملتی که لباسی را بر تن میکند که خود نمیبافد
نانی را میخورد که خود درو نمیکند
دریغ بر ملتی که زورمدار را همچون قهرمانی تشویق میکند ، و سلطه جوی پر ابهت را عطابخش میانگارد
دریغ بر ملتی که دم بر نمیآورد ، مگر هنگامی که در تشییع جنازه گام بر میدارد
خود را نمیستاید مگر در ویرانه هایش و عصیان نمیکند مگر هنگامی که گردنش در میان تبر و کنده قرار دارد
دریغ بر ملتی که سیاستمدارش روباه است ، فیلسوفش شعبده باز و هنرش هنر وصله کاری و تقلید
دریغ بر ملتی که با شیپور به استقبال حاکم تازه اش میرود ، و با هو کردن بدرقه اش میکند تنها به خاطر اینکه با شیپور به استقبال دیگری برود
دریغ بر ملتی که فرزانگانش در اثر پیری گنگند و مردان شجاعش هنوز در گهواره
دریغ بر ملتی که پاره پاره شده است ، و هر پاره ای خود را ملتی میداند.