جمله نصرت رحمانی درباره آغوش :
مرا میان جنگل بلور دستهای خود پناه ده
به زهر مرگبار بوسه التیام ده
مرا ، مرا بِکش ، بُکش
نجات ده تو ای فریب راستین
و آنچه رفت و رفت و رفت
رفت و در من است بر آب ده…
مرا میان جنگل بلور دستهای خود پناه ده
به زهر مرگبار بوسه التیام ده
مرا ، مرا بِکش ، بُکش
نجات ده تو ای فریب راستین
و آنچه رفت و رفت و رفت
رفت و در من است بر آب ده…
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…