جمله احساسی نزار قبانی :
چرا تو؟
تنها تو؟
چرا تنها تو از میان آدمیان هندسهی حیات مرا در هم میریزی؟
پا برهنه به جهان کوچکم وارد میشوی، در را میبندی و من اعتراضی نمیکنم؟
چرا تنها تو را دوست دارم و میخواهم؟
چرا تو؟
تنها تو؟
چرا تنها تو از میان آدمیان هندسهی حیات مرا در هم میریزی؟
پا برهنه به جهان کوچکم وارد میشوی، در را میبندی و من اعتراضی نمیکنم؟
چرا تنها تو را دوست دارم و میخواهم؟
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…