جمله چارلز بوکوفسکی درباره درد :
خنجرهای بیشماری در من فرو رفتهاند، وقتی گلی به من تعارف میکنند، نمیتوانم دقیقا بفهمم که چیست!
خنجرهای بیشماری در من فرو رفتهاند، وقتی گلی به من تعارف میکنند، نمیتوانم دقیقا بفهمم که چیست!
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…