جمله ناظم حکمت درباره آغوش :
خیلی دلم میخواست که حالا کنارم باشی، اما نیستی، تو آنجایی و آنجا نمیداند که چقدر خوشبخت است…
خیلی دلم میخواست که حالا کنارم باشی، اما نیستی، تو آنجایی و آنجا نمیداند که چقدر خوشبخت است…
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…